بارالها من نمي خواهم كه در بستر بميرم
ياريم كن تا به راهت در دل سنگر بميرم
دوست دارم در ميان آتش و خون و گلوله
دور از اين كاشانه و از مادر و خواهر بميرم
دوست دارم تا شوم قرباني راه خميني
همچنان پروانه در جانم فتد آذر بميرم
دوست دارم همچو باران بر تنم خمپاره بارد
پيكرم گردد بمانند گل پرپر بميرم
دوست دارم لاله گون گردد لباس پاسداري
آخر از خون تنم با جسم از خون تر بميرم
دوست دارم تشنه لب باشم با هنگام شهادت
جرعه اي نوشم زدست ساقي كوثر بميرم
دوست دارم چهره مهدي زهرا (سلام ا... عليها) را ببينم
با تبسم بر رخ آن حجت اكبر بميرم
دوست دارم راه دين يابد ادامه
من به خون غلتان شوم همچو علي اكبر بميرم